کد مطلب:315052 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:301

عبادت حضرت علی
امیرمؤمنان علی علیه السلام عابدترین اهل زمان خود بود، عامه و خاصه این روایت را نقل كردند كه: ضرار بن ضمرة كنانی بر معاویه وارد شد، معاویه به او گفت: علی را برایم وصف نما.

گفت: مرا از این امر معاف كن یا امیرالمؤمنین (!!)

معاویه گفت: معافت نمی كنم.



[ صفحه 36]



گفت: بنابراین چاره ای نیست، او بعید المدی - دوررس از مردم - بود، او شدید القوی بود، كلام فصل - و قاطع - می گفت، و حكم به عدل می نمود، علم از جوانب او فوران می كرد، و حكم به عدل می نمود، و حكمت از نواحی او آشكار بود، از دنیا و رونق آن بی زار، و به شب و تاریكی آن مأنوس.

او به - خدا سوگند! - بسیار اشك ریز، و بسیار در تفكر بود. كف دست خود را برمی گرداند - كنایه از حالت تفكر و حزن - و با خود گفت وگو می كرد، از لباس به كم آن، و از طعام به غلیظ و بدون خورشت آن بسنده می كرد.

به خدا سوگند! همانند یكی از ما بود، نزدیك ما می شد، هنگامی كه پیش او می رفتیم و جواب ما را می داد، هر زمان كه از او درخواست می كردیم، و با این كه به ما نزدیك بود و مقرب نزد ما بود، از هیبتی كه داشت با او سخن نمی گفتیم. اگر تبسم می نمود، هم چون لؤلؤ منظوم (به نظم درآورده شده) بود، اهل دین را تنظیم می نمود، و مساكین را دوست می داشت. افراد قوی در امر باطل خود به او طمع نداشتند، و افراد ضعیف از عدل او مأیوس نبودند.

خدا را شاهد می گیریم كه در بعضی حالات او را دیدم، در حالی كه شب پرده های تاریكی خود را افكنده بود، و شب ستارگان خود را غارت نموده، كه به سوی محراب خود می رود، در حالی كه محاسن خود را گرفته، و همچون مار گزیده به خود می پیچید، و همچون گریه ی حزین، گریه می نمود، گویا الآن می شنوم كه می گوید: یا ربنا یا ربنا! به سوی خدا تضرع می نمود، سپس به دنیا می گفت: به من طمع داری، به من مشتاق شدی؟ دور باد! دور باد! غیر از من را مغرور كن و گول بزن، هر آینه از تو سه مرتبه دور شدم - تو را سه طلاقه كردم - پس عمر و زمان تو كوتاه، و مجلس تو كوچك، و خطر و اهمیت تو كم است، آه! آه! از كمی توشه و دوری مسافت و وحشت راه.

پس اشك های معاویه بر ریشش جاری شد، و نتوانست خود را نگهدارد، و با



[ صفحه 37]



آستین خود آنها را خشك می نمود، و مردم از گریه گلوگیر شدند.

معاویه گفت: آری، این چنین بود ابوالحسن رحمه الله. [1] .

حضرت امام محمدباقر علیه السلام بر پدر خود امام زین العابدین علیه السلام وارد شد. پس ناگاه او از عبادت به حدی رسیده بود كه هیچ كس به آن نرسیده بود، هر آینه رنگ او از شب زنده داری زرد شده بود، و دو چشم او از گریه سرخ شده بود، و پیشانی او پینه بود، و بینی او از سجود ساییده شده بود، و دو ساق و قدم آن حضرت از ایستادن در نماز ورم كرده بود.

حضرت امام باقر علیه السلام فرمود: وقتی پدر خود را چنین دیدم، نتوانستم جلوی گریه خود را بگیرم، و بر او گریه نمودم، و پدرم در حال تفكر بود كه بعد از گذشت زمانی از وارد شدن من، به من التفات كرد و فرمود: پسرم! بعضی از آن نامه های مشتمل بر عبادت علی بن ابی طالب علیهماالسلام را به من بده.

من نامه ها به حضرتش دادم، حضرت كمی از آن قرائت فرمود، و با بی تابی آنها را گذاشت، و فرمود: چه كسی بر عبادت علی بن ابی طالب علیهماالسلام قدرت دارد؟! [2] .


[1] حلية الأولياء ج 1 ص 84، ذخائر العقبي ص 100، شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد ج 18 ص 225، نظم درر السمطين ص 135.

[2] مناقب آل أبي طالب ج 4 ص 194، الارشاد ج 2 ص 142، مكارم الأخلاق ص 318، الخرائج و الجرائح ج 2 ص 891.